در چهارم ذیحجه 362 هجری قمری درخوارزم ،منطقه ای که در مجاورت دریا ی آرالقرار دارد و امروزه همه آن را به نام کارا کلپاکسکایا می شناسند ، به دنیا آمد .کاث و جورجانیه دو شهر بزرگ این منطقه به شمار می رفتند . بیرونی در نزدیکی کاث بهدنیا آمد و نام شهری که در آن متولد شد را به افتخار او ، بیرونی نام نهادند .اودر هر دو شهر کاث و جورجانیه زندگی کرد و پرورش یافت . ابوریحان بیرونی صاحب متجاوز از 113 کتاب ومقاله است که در زمینههای علم هیئت، نجوم ، گاه شماری ،اخترشناسی ، ریاضی ،جغرافیا،زمینشناسی، مردمشناسی، فیزیک ، دستگاههای علمی ،ادبیات ، مذهب و دانش روز سرآمدروزگار خود بود. او از نخستین دانشمندانی است که در نوشتههای خود به پیشینهیتاریخی یک موضوع علمی پرداخته است. اندازهگیری چگالی 18 فلز و سنگ گرانبها، اندازهگیریقطر و محیط زمین، شیوهای نو برای طراحی نقشههای جغرافیایی، اندازهگیریفاصله بین شهرها، پژوهش در باورها و تاریخ مردم هندوستان و تهیه فهرستکتابهای زکریای رازی، از کارهای ماندگار اوست.
بیرونی نخستین دانشمندی است که در همه نوشتهها ی خود به پیشینه تاریخی و مقایسهنظرهای دانشمندان پیش از خود در هر موضوع مورد نظر می پردازد. گاه نیز کتابهاییرا فقط به خاطر تاریخ علم نگاشته است. برای نمونه، در الاثار الباقیه که درگاهشماری و شناخت زمان است، به معرفی گاهشمارهای ملتهای گوناگون، هندی، عربی،یونانی، یهودی و ایرانی میپردازد یا در کتاب تمهید المستقر و التحلیل و التقطیع،که در اخترشناسی است، از چگونگی به دست آوردن شاخصها گوناگون اخترشناسی در 3 مکتبیونانی، هندی و ایرانی و میزان تاثیرپذیری دانشمندان گوناگون از آنها سخن میگوید.از این رو، بررسی نوشتههای او راه تازهای برای پژوهشگران تاریخ علم گشوده است تادگرگونی علم را طی سدههای دراز پیگیری کند. برای نمونه، اشاره او به گردهماییاخترشناسان دوران انوشیروان برای تصحیح زیج شاه، پژوهشگران تاریخ علم را از وجوددستکم دو نگارش از زیج شاه آگاهی داده است.
ازدیگر ویژگیهای پژوهشی بیرونی آشنا بودن به چند زبان است. او فارسی،ترکی، عربی، عبری، سریانی و سانسکریت را بهخوبی میدانسته و با زبانیونانی نیز آشنایی داشته است. او بهخوبی دریافته بود کهبرای پژوهش در فرهنگ مردمان و دانش تمدنهای گوناگون، باید نخستزبان آنان را فراگرفت و بهرهگیری از مترجم یا کتابهای ترجمه شده، در پژوهشهایدقیق چندان راهگشا نیست. از این رو، نخستین کاری که در سفر به هند کرد، یادگیریزبان سانسکریت بود و چنان که خود گفته است آن را به دشواری اما با پشتکار یادگرفت:"پس از به خاطر سپردن یک کلمه، چون آن را تکرار میکردم و کوشش فراوانبه کار میبستم که حرفهای آن از مخرج خود ادا شود، باز هندیان نمیفهمیدندچه میگویم. بهناچار از نو کوشش میکردم که درست تلفظ شود." سرانجام، در آنزبان چنان مهارت یافت که چند کتاب را از سانسکریت به عربی ترجمه کرد و بنا بهنوشته برخی نویسندگان، چند کتاب را نیز از یونانی به سانسکریت بازگرداند.
متاسفانهگنجینهء گرانبهای آثار و کتب ریاضی دانان قبل از اسلام در میان جنگهای مختلفو در چپاول یا غارت و آتش سوزی ها و جزیه گرفتنها از بین رفته و آنچه که از دستبردزمانه باقی مانده بود در زمان حملهء اعراب و مغول تاراج و نابود گردید . فقط اغلبدر لابلای کتابهای انگشت شمار و رسالات جسته و گریخته و سنگ نبشته ها آثاری عمیق وارزنده که واقعا مایه تعجب و تفکر است مشاهده می شود .
بیرونی نخستین تحریر آثار الباقیه رابه سال ۳۹۱، هنگامی که درگرگان و در خدمت امیر "شمس المعالی قابوس بن وشمگیرزیاری" (۳۸۸-۴۰۳) به سر می برده، به نام او نوشته، سپس تحریری دیگر از آن رابا اضافاتی پرداخته است.
کتاب مشتمل است بر مقدمه و بیست و یکفصل، به ترتیب در: ماهیت شب و روز، ماهیت آغاز آنها، ماهیت سال ها، چگونگیمبداءهای تاریخی و تقویمی، اختلافات عقاید ملل راجع به ذوالقرنین، در چگونگی ماههای مبادی تاریخ، در چگونگی تاریخ شناسی ها و ازمنه سلاله های شاهان، ادوار سال هاو مبادی آنها، شهور و سنوات یهودیان، مبادی پیامبر نمایان و جماعات منسوب به آنها،اعیاد مشهور ایرانیان و سغدیان و خوارزمیان، ایام تقویم یونانی که با دیگر مللمشترک است، اعیاد و ایام روزه داری در ماه های یهود، اعیاد و ایام تقویم سریانیمربوط به مسیحیانی ملکایی، اعیاد و ایام روزه مشابه و منطبق با مسیحیان، اعیادمسیحیان نطوری و ایام فطر آنها، اعیاد مجوسان قدیم و روزه و فطر صابئان، اعیادعرب، اعیاد مسلمانان، منازل قمر و طلوع و غروب آنها.
روش بیرونی در بحث و بررسی این مسائلو مطالب، چنان که طریق معهود اوست، مقرون به نگرش انتقادی و اهتمام در تصحیح مبادیتاریخی و ارقام تقویمی ضمن مقایسه و مطالعه تطبیقی آنهاست. "الآثارالباقیه" متضمن فواید دیگر از جمله شرح برخی اساطیر اقوام قدیم، جوانباجتماعی و مذهبی آنها، داده های تاریخی گران بها که در برخی از مقوله خبر واحدند،نگره های مؤلف در زمینه تکامل نوعی، تبدلات و جز آنهاست.
منابع کتاب خواه کتبی خواه شفاهی،بالجمله دست اول است ولی متاسفانه شماری از مآخذ مؤلف، امروزه در دست نیست. درخصوص تواریخ یهودیان و مسیحیان، علاوه بر متون اصلی به زبان عبری سریانی، ازاطلاعات و اقوال دانشمندان یهود و نصارای هم عصر خود، به ویژه آنچه از تقریردوستانش "ابوالخیر خمار" و "ابوسهل مسیحی" حاصل کرده، بهره یبسیار برده است.
اما طبع و تصحیح متن عربی کتاب براساس سه نسخه خطی- دو نسخه از قرن یازدهم اولی مورخ ۱۷۹ و دیگری مورخ ۱۲۵۴- به همت"ادوارد زاخانلو آلمانی"۱۸۴۵-۱۹۳۰ صورت پذیرفتهکه با مقدمه ای مبسوط، به سال ۱۸۷۸ در لایپزیک چاپ و نشر شده است. آن گاه خودزاخائو کتاب را به انگلیسی ترجمه کرده و با مقدمه و تعلیقات، تحت عنوان"تاریخ شناسی ملت های کهن" به سال ۱۸۷۹ در لندن طبع و منتشر کرده است.
ترجمه فارسی آلاثار الباقیه به قلم"اکبر داناسرشت" در ۱۳۲۱ ش طبع و نشر شده است. اما طبع زاخائو از کتاببر حسب نسخه های اساس، دارای سقطات چندی است که خود به آنها وقوف یافته و اشارهکرده است. بعدها، کارل گابریس این افتادگی ها را از روی اقدام نسخ (۶۰۳) موجود در کتابخانه عمومی استانبول، استخراج و در مجموعه"اسناد اسلامی چاپ نشده" طبع و نشر کرده که جداگانه هم در ایران بهطریقه افست چاپ شده است.
نسخه نفیسدیگری از کتاب به خط ابن الکتبی معروف( تاریخ کتابت۷۰۷) متعلق به کتابخانه دانشگاهادینبره، در انگلستان است. این نسخه دارای ۲۵ تصویر و نقاشی مجالس کتاب است و بیگمان، برای کتابخانه ربع رشیدی و خواجه "رشید الدین فضل الله همدانی"وزیر در تبریز، تحریر و تصویر شده است. نسخه سالم و صحیح دیگری(تاریخ کتابت: ۸۱۳)از آلاثار الباقیه متعلق به کتابخانه "توپقاپی سرای" وجود دارد. اگرهمهی کوششهای بیرونی را ذر نظرداشته باشیم شهامتی که وی کاوش در تاریخ وسرگذشت وگاهشماریهای سرزمینهای باستانی و.... را با همه مشگلات به عهده می گیرد، تنهاهمین کار بزرگ ایشان منابع تحقیق امروز را به ما نشان می دهد« قتیبه بن مسلم باهلینویسندگان و هیربدان خوارزم را از دم شمشیر گذرانید و آنچه از کتاب و دفتر داشتندهمه را طعمه آتش کرد و از آن وقت خوارزمیان امی و بیسواد ماندند و تنها اعتمادایشان در نیازمندیهای تاریخ به نیروی حافظه است و چون زمان طولانی شد مورداختلاف خود را فراموش کردند و آنچه را همگی برآن بودند در خاطر ها بماند . » آثارالباقیه ، صفحه 7
ابن خلدونآورده است :« زمانی که کتابهای ایران بدست عرب افتاد . سعدبن ابی وقاصبه عمر بن خطاب در باره ترجمه آن کتاب ها نامه نوشت . عمر به او نوشتکه آن کتابها را در آب افکند , چه اگر آنچه در آنهاست راهنمایی است , خداوند مارا به راهنماتر از آن راهنمایی کرده است و اگر گمراهی است خداوند مارا از شر آن محفوظ داشته است . پس آن کتابها را در آب یا آتش انداختند وبسیاری ا ز علوم ایرانیان که در آن کتب مدون بود از میان رفت و بدست ما نرسید. »